آن شب مادر فاطمه برای شام تن‌ماهی سر سفره گذاشته بود. همه مشغول خوردن غذا شدند، اما چند دقیقه بعد از اتمام شام، حال فاطمه و 2 خواهر دیگرش بد شد. پدر خانواده نگران شد و هر سه‌‌دخترش را به بیمارستان برد. پزشکان به آنها سرم وصل کردند اما فاطمه حالش لحظه به لحظه بدتر می‌شد تا اینکه دچار تشنج شد و به کما رفت. پزشکان امیدی به زنده ماندنش نداشتند و از همه بدتر اینکه خبر رسید فاطمه دچار مرگ مغزی شده است. پدر و مادر فاطمه وقتی خبر را شنیدند، شوکه شدند. باورشان نمی‌شد دختربچه‌شان را به همین راحتی از دست داده‌اند. دنیا انگار روی سرشان خراب شده بود. از یک سو غم از دست دادن فاطمه و از سوی دیگر وضعیت بد 2 دختر دیگر‌، روحشان را آزار می‌داد. با این حال وقتی مطمئن شدند که دیگر هیچ امیدی به بازگشت دخترشان نیست، دست به کاری بزرگ زدند؛ آنها رضایت دادند که اعضای بدن دخترشان به بیماران نیازمند اهدا شود و قرار شد پیکر بی‌جان دختربچه 7 ساله، برای انجام عمل پیوند به بیمارستان سینا در تهران منتقل شود.آخرین وداع تا شروع عمل پیوند 2 روز وقت باقی بود.

 

ساعت 11:45 پنجشنبه 10 آذر ماه[شرح ماجرا در ادامه مطلب]

 

پی نوشت: من اون روز اونجا بودم... نزدیک نزدیک... فاطمه از همه بیشتر تن ماهی خورده بود... آخه فاطمه تن ماهی خیلی خیلی دوست داشت..

عضو شوید